اصرار نکن ما شدن ما شدنی نیست
اصرار نکن، ما شدنِ ما شدنی نیست
تردید نکن، این گرهها وا شدنی نیست
این مثنوی حسرت و بغض و غم و آهم
در دفترِ اشعارِ دلت جا شدنی نیست
صد ابر اگر تا ابدُ الدّهر ببارند
این برکهی قحطیزده دریا شدنی نیست
در فرشِ غزل نقشِ تو را بافتهام تا
این فاصله را پُر کنم، امّا شدنی نیست
کم وعده بده، موسمِ انگور گذشتهست
این غورهی هجر است که حلوا شدنی نیست
دلبسته به مویی شده ام، سرنخِ این عشق
در خرمنِ گیسوی تو پیدا شدنی نیست
من دور تو میگردم و میگردم و این دور،
هر چند محال است ولی ناشدنی نیست
محمّد عابدینی